یک دعوای حقوقی، کم از یک بازی شطرنج ندارد؛ با این تفاوت که ریگی به کفش هیچ یک از دو حریف بازی شطرنج نیست، اما در پروندههای قضایی معمولا یکی از دو طرف دروغ میگوید یا بخشی از واقعیت را پنهان میکند. از سوی دیگر یکی از شباهتهای بازی شطرنج و دعوای حقوقی این است که طرفین دعوا باید به خوبی از مهرههای خود استفاده کنند از آنجا که دعوا نیز مانند شطرنج دارای عناصری است، در ادامه قصد داریم شما را با آنها آشنا کنیم.
وقتی شخصی برای احقاق حق خود به دستگاه قضایی مراجعه میکند تا حق تضییع یا انکار شده خود را مطالبه کند، یک دعوای حقوقی را آغاز کرده است. طرفین این اختلاف را نیز اصحاب دعوا میگویند. اصحاب دعوا به دو دسته کلی تقسیم میشوند؛ یا اصالتا وارد دعوا شدهاند که در این صورت به آنها «اصیل» میگویند یا اینکه به نمایندگی کسی که صاحب اصلی حق است وارد دعوا شدهاند که به آنها «نماینده یا قائممقام» میگویند. معمولا دعاوی از سوی «اصیل» شروع میشود؛ اما در مواردی نیز دعوا از سوی قائممقام یا نماینده شروع میشود.
شروع دعوا از سوی اصیل
گفتیم که اگر صاحب حق تضییع یا انکار شده، شخصا وارد دعوا شود به او اصیل میگوییم. شخص اصیل خودش ممکن است عناوین مختلفی داشته باشد. او ممکن است با عنوان «خواهان»، دعوا را شروع کند. در این صورت طرف او «خوانده» خواهد بود. غیر از این دو، اگر کسی در جریان دادرسی حاضر شود، «شخص ثالث» خواهد بود. شخص ثالث بعد از اینکه دعوای حقوقی بین خواهان و خوانده شروع شد درگیر دعوا میشود. او ممکن است «وارد ثالث» یا «مجلوب ثالث» باشد. در ادامه به بررسی هر یک از این مفاهیم میپردازیم.
خواهان کیست؟
قبل از آنکه عناصر یک دعوا مشخص شوند اول باید توجه داشت که دعوای حقوقی و کیفری با هم اختلاف دارند. وقتی پای جرم و مجازات در میان باشد، دعوا کیفری خواهد بود و طرفین این دعوا شاکی و متهم هستند که البته این موضوع از بحث فعلی ما خارج است. اما اگر موضوع دعوا کیفری نباشد، ما با یک دعوای حقوقی سر و کار داریم که آغاز کننده آن «خواهان» نام دارد. خواهان یا مدعی کسی است که از دادگاه حقی را برای خود و به ضرر دیگری میخواهد. وی این حق را از طریق تقدیم دادخواست به دادگاه یا از طریق داوری مطالبه میکند. اولین شرط برای اینکه ما بتوانیم در مقام خواهان در یک دعوی شرکت کنیم، این است که در آن دعوا نفع داشته باشیم؛ یعنی در صورت اثبات ادعای ما سودی نصیب ما خواهد شد. دعاوی زیادی در دادگاهها به این دلیل که خواهان در دعوای مطروحه ذینفع نیست، رد شده است. به عبارت دیگر، شخص در صورتی میتواند دعوایی را اقامه کند که با اثبات ادعایش نفع و سودی عایدش شود. شرط دوم این است که خواهان باید اهلیت داشته باشد؛ یعنی به سن بلوغ رسیده و علاوه بر آن از صلاحیت عقلی لازم برخوردار باشد. بنابراین محجوران نمیتوانند برای اقامه حق خود راسا اقامه دعوا کنند. در صورتی که حداقلهای فوق وجود داشته باشد، در این صورت میتوانید روانه دادگاه شوید و با ارایه دادخواست، دعوای حقوقی را به عنوان خواهان شروع کنید که در صورت وجود سایر شرایط این دعوا به جریان خواهد افتاد.
خوانده را بشناسید
در شطرنج دعوای قضایی، در مقابل خواهان، «خوانده» قرار میگیرد. بنابراین خوانده شخصی است که دعوا علیه او اقامه شده است. در یک دعوای حقوقی نتیجهای که در انتها با صدور رای دادگاه ایجاد میشود، بر خوانده تاثیر میگذارد. همان طور که در مورد خواهان گفتیم که باید در دعوا ذینفع باشد و نتیجه دعوا در مورد او موثر باشد؛ در مورد خوانده نیز به همین ترتیب است. اگر دعوا ارتباطی به شخصی که با عنوان خوانده در دادگاه حاضر شده نداشته باشد، قرار رد دعوا صادر میشود. در حالی که خواهان ادعاها و دلایل خود را در دادخواست مطرح میکند، خوانده فقط در جلسه دادرسی حاضر میشود و بعد از آن میتواند از خود دفاع کند. البته اگر خوانده از خود دفاع نکند یا حتی در دادگاه حاضر نشود، این موضوع مانع از رسیدگی و صدور حکم نخواهد بود. در چنین شرایطی، اگر ابلاغ واقعی شده باشد، خوانده معمولا محکوم میشود و خواهان به ادعای خود میرسد.
رد پای شخص ثالث
از دیگر مهرههای یک دعوای قضایی، «شخص ثالث» است. چنین شخصی ممکن است به دلایل مختلفی وارد یک دعوا شود. بنابراین همانطور که از عنوان شخص ثالث برمیآید، فردی است غیر از خواهان و خوانده که در دعوا شرکت میکند. توجه داشته باشید که نام شخص ثالث در دادخواست نبوده و بعدا به دعوا اضافه شده است. یادتان باشد که در بیشتر مواقع، دعوای اصلی بین خواهان و خوانده شروع میشود و معمولا با مشارکت همین دو نفر به پایان میرسد. شخص ثالث به دو طریق متفاوت وارد دادرسی میشود. گاهی خود او داوطلبانه و با اختیار خودش وارد دعوایی میشود که بین چند نفر در جریان است و گاهی اصحاب یک دعوا شخصی را مجبور میکنند که وارد دعوای آنها شود. در حالت اول، به شخص ثالث «وارد ثالث» و به دعوایی که او مطرح میکند، «دعوای ورود ثالث» میگویند. به شخص دوم «مجلوب ثالث» و به دعوایی که او مطرح میکند نیز «جلب ثالث» میگویند.
صرفا جهت اطلاع
شخص ثالثی که از موفقیت یا شکست یکی از طرفین دعوا منتفع یا متضرر میشود، میتواند در حین دادرسی و با تقدیم دادخواست وارد دعوا شود، اما چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟ پیشبینی این حق برای آن است که ممکن است یک دعوا بین دو نفر به جریان بیفتد و در انتها حق شخص دیگری را هم ضایع کند. مثلا دو نفر بر سر ملکی اختلاف داشته باشند، در حالی که بخشی از این ملک متعلق به نفر سومی باشد. اگر راه ورود این نفر سوم را ببندیم و اجازه دفاع به او ندهیم، در پایان رای دادگاه ممکن است به حقوق او آسیب بزند. بنابراین قانون، حقی را برای شخص قرار داده که به موجب آن بتواند در دادرسی دخالت کند. شخص ثالث با دو حالت وارد دعوا میشود یا مستقلا حقی را برای خود قایل است که به او «وارد اصلی» میگویند یا اینکه خود را در مُحقشدن یکی از طرفین ذینفع میداند که وی را «وارد ثالث تبعی» مینامند.
بررسی یک دعوای فرضی
برای اینکه با مفهوم وارد ثالث اصلی، وارد ثالث تبعی، خواهان و خوانده بیشتر آشنا شوید، یک پرونده فرضی را برای شما مطرح میکنیم. فرض کنید رضا، دعوایی به عنوان خریدار علیه محمد به عنوان فروشنده مبنی بر صدور حکم به انتقال رسمی مبیع آغاز کرده است.
پژمان شخصی است که مبایعهنامهای در دست دارد که تاریخ آن قبل از این قرارداد است و در صورت صحیح بودن آن، قرارداد میان رضا و محمد اعتباری نخواهد داشت. با ورود این شخص، دعوای مدعی اصلی رد میشود و دادگاه بر اساس مبایعهنامه وی که مقدم است، به محکومیت مدعی و در نهایت به نفع وارد ثالث حکم خواهد کرد که به این فرد، شخص ثالث اصلی میگویند. در این حالت ممکن است پژمان خود را مالک زمین نداند؛ اما این ملک را از محمد اجاره کرده باشد. در این صورت اگر محمد محکوم شود، او هم باید ملک را تخلیه کند، بنابراین به نفع اوست که محمد برنده دعوا شود. البته او میتواند برای جلوگیری از ابطال اجارهنامه خود در دعوا شرکت کند و در این حالت او وارد ثالث تبعی است. خوب است بدانید که برای رسیدگی به دعوای ثالث، تسلیم دادخواست جداگانه توسط ثالث ضروری است، اما همیشه قاضی مجبور نیست که به دعوای اصلی و ورود ثالث با هم رسیدگی کند. او در صورتی لازم است به این کار تن دهد که شرایط زیر وجود داشته باشد:
1- هدف وارد ثالث، تبانی و تأخیر در رسیدگی به دعوا نباشد.
2- بین دو دعوای اصلی و ورود ثالث منشأ واحد یا ارتباط کامل وجود داشته باشد. بنابراین ورود شخص ثالث در تقویت موضوع یکی از اصحاب دعوا یا ورود ثالث تبعی، مانند حالتی است که یکی از حریفان در بازی شطرنج با رساندن سرباز خود به خانه آخر، وزیر را وارد میدان میکند.
آن روی سکه
جلب شخص ثالث در مقابل ورود ثالث قرار دارد. خواهان یا خوانده هر کدام میتوانند درخواست کنند که شخص ثالثی به دعوا وارد شود. بنابراین وقتی شخص ثالث مجبور به مشارکت در دعوای مطروحه به منظور محکومیت یا تقویت جایگاه یکی از اصحاب دعوا شود، جلب شخص ثالث اتفاق افتاده است.
در نتیجه باید یکی ازمهرههای دیگر در شطرنج دعوای قضایی را مجلوب ثالث بنامیم که ممکن است با ورود خود جریان دادرسی را تغییر دهد و آن را زیر و رو کند.